حسین کروبی، پسر مهدی کروبی، از رهبران جنبش اعتراضی «سبز»، میگوید مأموران امنیتی جمهوری اسلامی روز یکشنبه، ۲۶ اسفند، به پدرش خبر دادند که حبس خانگی او پایان یافته است.
گزارش شده که احتمالاً حصر میرحسین موسوی، دیگر رهبر جنبش سبز، نیز «طی چند ماه آینده» رفع خواهد شد.
حسین کروبی روز دوشنبه ۲۷ اسفند به وبسایت خبری «جماران» گفت که پدرش «طبق دستور رئیس قوه قضائیه» رفع حصر میشود.
او به نقل از نیروهای امنیتی حکومتی گفت: «به لحاظ مسائل امنیتی و حفاظتی تا ۲۰ فروردین مأموران در محل اقامت شما حضور دارند و در آن زمان از منزل خارج خواهند شد».
به گزارش جماران، مهدی کروبی نیز خود به مأموران امنیتی گفته است: «من و آقای موسوی به دلیل اعتراض به نتایج انتخابات سال ۸۸ بیش از ۱۴ سال در حصر قرار گرفتیم و اکنون هم باید به اتفاق یکدیگر رفع حصر شویم، اما اکنون که شما تصمیم گرفتید حصر را پایان دهید، من نمیتوانم مانع خروج شما از منزل شوم؛ ولی توصیه میکنم هر چه زودتر حصر آقای موسوی و خانم رهنورد را پایان دهید.»
طبق این گزارش، مأموران امنیتی پاسخ دادهاند: «همین پروسهای که درباره شما انجام شد، در مورد آقای موسوی نیز طی چند ماه آینده انجام خواهد شد و ایشان هم رفع حصر خواهد شد.»
یک نماینده مجلس و از چهرههای شاخص «جبهه پایداری» که در طراحی و تصویب لایحه «عفاف و حجاب» نقش داشت اکنون میگوید «حفظ قدرت نظام اسلامی» مهمترین اصل حکومت است و اگر این قانون باعث تضعیف نظام شود اجرای آن «باطل است».
محمود نبویان، نایبرئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در ویدیوئی که از او روز شنبه ۲۵ اسفند ماه منتشر شد گفت که تصویب قانون موسوم به حجاب مربوط به پیش از رویدادهای سوریه بود اما با سقوط بشار اسد، رئیسجمهور مخلوع این کشور، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برای جلوگیری از «سوریهسازی ایران» دستور به توقف اجرای آن داده است.
به گفته این نماینده مجلس، جلو اجرای هر آنچه موجب «دو قطبی سازی» در نظام جمهوری اسلامی شود باید گرفته شود.
او در بخشی از این ویدیو با اشاره به اختلافات و برخوردهای افراد «تندرو» میگوید: در مجلس نامهای را جمع کردند و از محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس خواستند که «جلوی شورای امنیت ملی بایستد» و «از حیثیت مجلس دفاع کند».
این عضو جبهه پایداری در ادامه تاکید کرده که این نامه را امضا نکرده و همین موجب شده برخی از افرادِ به گفته «تندرو» بگویند که محمود نبویان جلوی اجرای قانون حجاب را گرفته، در حالی که چنین چیزی صحت ندارد.
بیش از ۱۵۰ روزنامهنگار با امضای یک نامه خطاب به غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران، خواستار آزادی ویدا ربانی، دانشآموخته روزنامهنگاری از دانشگاه علامه طباطبایی و عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران، شدند.
آنها در این نامه با اشاره به این نکته که خانم ربانی از سال ۱۳۹۰ در روزنامههای رسمی ایران فعالیت داشته است، نوشتند: او «در سال ۱۳۹۸ به دلیل حضور و تهیه گزارش از تجمع اعتراضی مربوط به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی در مقابل دانشگاه امیرکبیر، بازداشت و برای او پرونده تشکیل شد.»
در این نامه که روز جمعه ۲۴ اسفند در وبسایت روزنامه «شرق» منتشر شد، با اشاره به این که «حکم بالاترین اتهامش، یعنی اتهام توهین به مقدسات»، برای او صادر و اجرا شد، آمده است که ویدا ربانی «به سه سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی، حبسی که به مدت پنج سال به تعلیق در آمده، محکوم شد.»
امضاکنندگان نامه همچنین با اشاره به تظاهرات علیه کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد در سال ۱۴۰۱ افزودند که محکومیت خانم ربانی به اجرا در آمد که «با احتساب ایام بازداشت قبلی، حالا کمتر از چند ماه از حبس این روزنامهنگار باقی مانده است.»
روزنامه «نیویورک تایمز» روز جمعه ۲۴ اسفند جزئیات دیگری از توطئه برای قتل مسیح علینژاد را منتشر کرد.
بر اساس این گزارش دادستانهای فدرال ایالات متحده معتقدند که طرح ترور مسیح علینژاد، روزنامهنگار و منتقد جمهوری اسلامی، بخشی از تلاشهای گسترده حکومت ایران برای خاموش کردن صدای مخالفان خود در طول بیش از یک دهه گذشته است.
در جلسه دادگاه منهتن، دادستان این پرونده خطاب به هیئت منصفه، علینژاد را فردی الهامبخش برای دیگران در ایران و سراسر جهان توصیف کرد و گفت که جمهوری اسلامی به دلیل «تاباندن نور بر سرکوب زنان» توسط او، تصمیم به حذفش گرفته است.
دادستانی اعلام کرد که رفعت امیروف، ۴۵ ساله، و پولاد عمروف، ۴۰ ساله، عامل اجرای این توطئه بودند و خالد مهدیاف را برای ترور علینژاد استخدام کردند.
مهدیاف در جلسات دادگاه فدرال اعتراف کرد که عمروف به او گفته بود قتل علینژاد ۱۶۰ هزار دلار درآمد خواهد داشت و این ترور از سوی افرادی در دولت جمهوری آذربایجان که با حکومت ایران در ارتباط بودند، سفارش داده شد.
بر اساس اعترافات مهدیاف، پس از دریافت ۳۰ هزار دلار از طریق یکی از عوامل عمروف و خرید اسلحهای به قیمت دو هزار دلار، عملیات قتل علینژاد را بهصورت جدی آغاز کرد.
او جزئیاتی از اقدامات خود برای تحت نظر گرفتن علینژاد و تماس با او برای اجرای نقشه قتل را در دادگاه ارائه کرد، اما این توطئه با دستگیری مهدیاف در منطقه بروکلین نیویورک شکست خورد.
روزنامه نیویورک تایمز روز جمعه، ۲۴ اسفند، در گزارشی درباره این پرونده نوشت که مهدیاف، عضو آذربایجانی یک گروه تبهکار روسی، در دادگاه علیه امیروف و عمروف شهادت داده است و اعتراف کرده که پولاد عمروف در تماس تلفنی به او گفته بود که پیشنهاد کشتن مسیح علینژاد را در ازای دریافت مبلغی قابل توجه پذیرفتهاند.
در این جلسه، دادستان مهدیاف را «فرد مورد اعتماد عمروف» معرفی کرد و تأکید کرد که جزئیات این پروژه ترور در دادگاه بررسی خواهد شد. به گفته دادستانی، «ظاهراً سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پشت این توطئه قرار داشته است.»
امیروف و عمروف که هر دو از اتباع جمهوری آذربایجان هستند، در دادگاه اتهامات خود را رد کردهاند، اما در صورت محکومیت، با دهها سال زندان مواجه خواهند شد. در همین حال، وکیل امیروف، موکل خود را بیگناه دانست و مهدیاف را یک «تبهکار دروغگو» توصیف کرد.
سفارت جمهوری آذربایجان در واشنگتن به درخواست نیویورک تایمز برای اظهار نظر درباره این پرونده پاسخی نداده است.
پس از آنکه مقامهای فدرال آمریکا دو سال پیش برای نخستین بار از توطئه قتل علینژاد پرده برداشتند، مریک گارلند، دادستان وقت کل ایالات متحده، هشدار داد که آمریکا هیچگونه تلاش قدرتهای خارجی برای تهدید شهروندان آمریکایی و ساکت کردن یا آسیب رساندن به آنها را تحمل نخواهد کرد.
در تنظیم این مطلب از گزارشهای نیویورک تایمز و صدای آمریکا استفاده شده است.
زهرا»، دختر نوجوانی است شانزده ساله، که هر روز بعد از مدرسه، دستسازههایش را به خیابان انقلاب میآورد: دستنبد، گردنبند، پین چوبی مو، تندیسهای کوچک چوبی و انگشتر چیزهایی است که او در خانه میسازد و برای کمکخرج مدرسهاش میفروشد. او به ایرانوایر میگوید: «شاید به نظرتان عجیب بیاید که من در این سن اینجا باشم. اما من برای اینکه بتوانم درس بخوانم و درسخواندن هم اینروزها خرج زیادی دارد، باید کار کنم. چون پولی که پدر و مادرم بهدست میآورند، فقط برای زندگی روزمره است. من عشق هنرم و کار هنری را دوست دارم. برای همین، در خانه، در کنار درسم، هرچیزی که بتوانم میسازم. هم کار است و هم لذت. عصرها هم که به اینجا میآیم، میتوانم بفهمم همه مثل من مشکل دارند، اما با این حال، با خرید از من، ازم حمایت میکنند. ممکن است که گاهی این خرید آنقدر کم باشد که به چشم نیاید. ولی من ممنونشان هستم.»
برخلاف زهرا که برای ادامه تحصیل و رسیدن به رویاهایش، همزمان درس میخواند و کار میکند، «سمانه» به جای رفتن به دانشگاه، ترجیح داده وارد بازار کار شود. او بیستوسه-چهار سال دارد، تا مقطع دیپلم درس خوانده و بعد به سمت هنر کشیده شده است.
او به ایرانوایر میگوید: «شش سالی است که کار ساخت مجسمه و تندیس میکنم. بعد از اینکه دیپلمم را گرفتم، تقریبا روزهایی بود که گرانیها رفتهرفته داشت سر به فلک میکشید. احساس کردم بهجای اینکه خودم را وقف دانشگاهی کنم که هیچی ازش درنمیآید، وارد بازار کار شوم. از بچگی کار هنری را دوست داشتم، برای همین، شروع کردم به ساخت تندیس و مجسمه و گردنبند و...»